رسول خدا (ص): هیچ بنده ای چهل روز برای خدا اخلاص نورزید مگر آن که چشمه های حکمت از دلش به زبانش جاری شد.

زندگی نامه

زندگی نامه آیت اللّه على اسلامى ….( در حال تکمیل )

آیت اللّه على اسلامى به سال ۱۳۲۶ (هـ . ش) در شهر «شال» از توابع استان قزوین و در یک خانواده مذهبى دیده به جهان گشود. او در دامنِ مادرى پاک نهاد و شب زنده دار و عبادتگرى پرهیزگار و پدرى زحمتکش و خوشنام، پرورش یافت. پدرش کربلایى احمد از شیفتگانِ خاندان نبوّت و از علاقمندان مخلص سید مظلومان حضرتِ اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) بود و مادرش «خاله» عالم ربانى و فقیه صمدانى حضرت آیت اللّه موسوى شالى(رحمه الله) است. حاج آقا «اسلامى» در دوران کودکى از نعمت پدر محروم گشت و از همان زمان تحت تربیت اخلاقى، علمى و معنوى حضرت آیت اللّه حاج آقا شالى قرار گرفت و به حلقه درس و بحث و آموزشِ او درآمد. او قرآن را در مکتب آموخت و تحصیلات دوره ى ابتدایى را در مدرسه اسلامى شهر شال در مدّت سه چهار سال گذراند. این مدرسه در آن روزگار به دستِ با کفایت شهید محراب حضرت آیت اللّه مدنى(رحمه الله) و شادروان آیت اللّه شالى(رحمه الله) تأسیس شده بود

ورود به حوزه علمیه:

در سال ۱۳۴۰ به پیشنهاد آیت اللّه شالى و اخوى ارجمندش، شهید آقاحسین موسوى، وارد علوم حوزوى شد و درسها را نزد استاد و مربّىِ بزرگوار خود، حاج آقا شالى فرا گرفت

«اسلامى» به برکت کششِ درونزا و کوششِ پیگیر و مَثَل زدنى، بر دروسِ متداول حوزوى تسلّط یافت و سپس بر مسندِ تدریس نشست و در آن دوران بیش از چهل بار کتاب «صمدیه» را تدریس کرد. شرح صمدیه «ابومهدى» محصول بارها تدریس اوست که اکنون مورد استفاده طلاب علوم دینى در حوزه هاى علمیه است.

هجرت به نجف اشرف:

حاج آقا «اسلامى» در اواخر سال ۱۳۴۴ به حوزه نجف اشرف هجرت کرد و دروسِ «سطح» را در محضر استادان بزرگ حوزه نجف: (آیت اللّه فیاض، آیت اللّه شیخ مجتبى لنکرانى، شهید محراب آیت اللّه مدنى و علاّمه محقق شیخ صدرا بادکوبه اى و…) با موفّقیّت به اتمام رساند. تفسیر قرآن کریم، علم کلام، فلسفه «منظومه» مرحوم حاجى سبزوارى، «فلسفتنا» و «الاسس المنطقیه» شهید صدر را نزدِ علاّمه عظیم الشأن مرحوم آیت اللّه لنکرانى و استاد قرآن شناسِ معاصر آیت اللّه معرفت و آیت اللّه سیّد کاظم حائرى و دیگر اساتید حوزه علمیه نجف فرا گرفت و هیأت و نجوم را نیز در حدود ۱۰ ماه نزد استادان فنّ آن حوزه آموخت.

دروسِ «سطح» و «خارجِ فقه و اصول»:

حاج آقا «اسلامى» در نجف، لحظه اى از دانش اندوزى غفلت نورزید و بى درنگ پس از اتمام دوره «سطح»، در دروسِ «خارج فقه و اصول» مراجع عظام تقلید حضور یافت. سالى چند در درسِ خارج فقه «مکاسب» حضرتِ امام خمینى (قُدّسَ سرّه الشریف) رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، شرکت نمود و بهره ها جُست. در ضمن بحث «مکاسب»، حضرت امام(رحمه الله) موضوعِ «ولایت فقیه» را به صورت گسترده موردِ بحث قرار مى دهند که براى حاضرین درس، شورآفرین و نشاط انگیز مى گردد. حاصل بحث ولایت فقیه به صورت جزوه درمى آید که بخشى از جزوه هاى عربى آن به وسیله حاج آقا اسلامى توزیع و پخش مى شود. او در درس خارجِ اصولِ آیت اللّه شهید سیدمحمد باقر صدر(رحمه الله) و مباحثِ فقهى «صلاه عروه الوثقى» حضرت آیت اللّه خویى(رحمه الله)شرکت کرده و از خرمن پرفیضشان، توشه ها و بهره ها برده است.

بازگشت به ایران اسلامی

اقامت شش هفت ساله در نجف اشرف و گذراندن موفّقیّت آمیز دوره هاىِ سطح و خارج حوزوى، آقاى اسلامى را براى پذیرش مسؤولیتهاى خطیر در انقلاب اسلامى و براى چنین روزى (نامزدى در انتخابات خبرگان رهبرى) نیک ورزیده و آماده کرده است. او پس از شش هفت سال دانش اندوزى از نجف به ایران بازگشت و با خاندانى محترم از سادات قزوین، مرحوم آقاسید على اصغر پرپینچى، واعظ و مروّج احکامِ دین آشنا شد و با دختر این سیّد بزرگوار ازدواج کرد.

اقامت در حوزه علمیه قم

حاج آقا «اسلامى» پس از ازدواج، قصد بازگشت به حوزه علمیه نجف را داشت، امّا به علّت تیرگى روابط دو رژیم «پهلوى» و «بعث عراق»، رفت و آمد بین دو کشور ممنوع شد و «اسلامى» ناگزیر براى ادامه ىِ تحصیل بیشتر، در حوزه علمیه «قم» سکنى گزید و در دروس مجتهدان و فقیهان بزرگ چون حضرت آیت اللّه وحید خراسانى شرکت جُست و بهره ها برد. کوتاه سخن آنکه، او در مجموع، حدود ۲۲ سال در دروس خارج آیات عظام «نجف اشرف» و «قم» شرکت نموده و بهره ها جُسته و صاحبنظر گشته است. اندوخته هاى علمى «اسلامى» در نجف و قم و ارتباط نزدیکش با اندیشهور جهان اسلام حضرت آیت اللّه شهید سید محمدباقر صدر، او را صاحب نظرى عمیق و اندیشمندى دقیق ساخته است. بسیارى از عالمان و فاضلان حوزه و همدوره هاى حاج آقا اسلامى، اعتراف مى کنند که او «اسلامى» از استعداد و حافظه ى نیرومندى برخوردار بوده و بهره هاى علمى فراوانى به دست آورده است. به پشتوانه این توفیقات و عنایات، امروز او از مفاخر ما و استان عالم پرور و دانشمند خیز قزوین به شمار مى رود.

کرسى تدریس در حوزه و دانشگاه:

آیت اللّه على سلامى، بر اساس سنّت حسنه حوزوى و دارا بودن صلاحیّت هاى ذاتى و قدرت بیان جذّاب، در کنار تحصیلات و دانش اندوزى، از امر «تدریس» غافل نبوده است و بسیارى از متون درسى حوزه علمیه، در سطوح مختلف: مقدمات و سطح: دروس «صرف و نحو»، «شرح لمعه»، «حلقات الاصول»، «رسائل»، «مکاسب» و «کفایه» را بارها تدریس کرده و شاگردان بسیارى را تربیت نموده است که امروز بسیارى از آنان از استادان و محقّقان بنام حوزه علمیه قم هستند و شمارى نیز در مسؤولیّت هاى مختلف: قضایى، سیاسى و علمى و… به انجام وظیفه مشغول اند. «اسلامى» از بدو انقلاب تاکنون در دانشگاههاى مختلف کشور نظیر: دانشگاه شهید چمران اهواز و دانشگاههاى دیگر و مراکز آموزش دولتى و… در رشته هاى عدیده تدریس داشته است.

مسؤولیّتهاى علمى:

آقاى «اسلامى» همواره مورد توجّه محافل علمى و تحقیقاتى بوده و مسؤولیّتهاى خطیر علمى به وى سپرده شده و به خوبى از عهده آنها برآمده است، که عبارتند از:

ـ قائم مقام انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

در این مسؤولیت خطیر، صدها اثر از آثار گرانبهاى علمى شیعه، زیرنظر آقاى اسلامى تحقیق و احیا شده است.

ـ مدیر کل پژوهشهاى مجمع جهانى اهل بیت(علیهم السلام).

ـ ریاست هیأت علمى مجمع جهانى اهل بیت(علیهم السلام).

ـ عضو شوراى سیاستگذارى فرهنگى مجمع جهانى اهل بیت(علیهم السلام).

ـ عضو شوراى کتاب مجمع جهانى اهل بیت(علیهم السلام).

آقاى «اسلامى» از سوى حضرت آیت اللّه تسخیرى و آقاى دکتر على اکبر ولایتى به چهار مسؤولیت فوق شماره هاى ۲ و ۳ و ۴ و ۵) انتخاب شده و خدمات علمى ارزنده و فراوانى داشته است.

ـ مسؤول کمیته تخصّصى عقاید و شبهات کلامى و عضو هیأت علمى بعثه مقام معظم رهبرى.

از سالهاى آغازین انقلاب اسلامى، یکى دیگر از فعّالیّت هاى علمى فرهنگى «حاج آقا اسلامى» ورود به جمع روحانیون کاروان ها و کارگزاران حجّ بعثه مقام معظم رهبرى بوده است. او، بر اثر تلاش هاى علمى گسترده و «تسلّط به زبان عربى» و شایستگى هاى وجودى به عنوان عضو «هیأت علمى و مدیر کمیته تخصّصى کلام و عقاید» بعثه مقام معظم رهبرى برگزیده شد و سالهاست که در این مسؤولیّت تلاش پیگیر دارد. سخنرانى هاى «اسلامى» در جلسات علمى روحانیون کاروان ها و پاسخ به شبهات وهّابیّت، اثرگذار، دلنشین و از استقبال شایانى برخوردار بوده است، و بر همین اساس همه ساله توسّط بعثه مقام معظم رهبرى در خدمت حجّاج بیت اللّه الحرام انجام وظیفه مى کند. مجموعه اى از نوشته هاى او هر ساله به صورت (سى دى) در همین محور تکثیر و توزیع مى گردد.

در عرصه ى پژوهش، گردآورى و نگارش:

«آقاى اسلامى» در خلال بیش از دو دهه مدیریت در سنگر پژوهش و کند و کاوِ علمى در حوزه علمیه «قم» در عرصه هاى گوناگون اندیشه و مسائل کلامى و در جایگاه ردِّ شبهات و ابهام آفرینى هاى تشکیک ورزان در مورد ایمان و عقیده و مکتب الهام بخش اهل بیت(علیهم السلام)، تلاشى دلپذیر و ستودنى داشته و درنگ در قاموس فکرى او رنگ باخته است. این روحانى دانشمند و پرتلاش، با اِشراف علمى خود چه به صورت فردى و چه به صورت گروهى، قلم زده و صدها اثر علمى گرانبهاى شیعه را ترجمه، تحقیق و تألیف نموده و به زیور طبع آراسته و احیا کرده است و اکنون در سلک پژوهندگان برجسته و صاحب اندیشه کشور به شمار مى رود.

در اینجا به چند نمونه از این آثار اشاره مى شود:

الف. تألیفات و تحقیقات گروهی

ـ تألیف مجموعه «فى رحاب اهل البیت(علیهم السلام)» در بیش از ۴۰ جلد به زبان عربى.

ـ تألیف مجموعه «اعلام الهدایه» در ۱۴ جلد به زبان عربى.

ـ تحقیق «فضائل الخمسه» در ۳ جلد به زبان عربى.

ـ تحقیق «تفسیر کنز الدّقایق» در ۱۲ جلد به زبان عربى.

ـ تحقیق «المراجعات» مرحوم سیّد شرف الدّین موسوى به زبان عربى.

ـ تحقیق کتاب «حیات محمّد» دکتر هیکل مصرى به زبان عربى.

ـ تحقیق و تلخیص کتاب «الامام على، صوت العداله الانسانیّه»، جُرج جرداق به زبان عربى.

ـ تألیف و تحقیق ده ها کتاب دیگر.

ب. تألیفات و تحقیقات فردى

ـ تألیف شرح مبسوط «صمدیه» شیخ بهایى در ادبیّات عرب به زبان فارسى.

ـ تألیف «سیرى در الغدیر» علاّمه امینى در تاریخ و کلام به زبان فارسى که به زبان اردو نیز ترجمه شده است.

ـ ترجمه «زندگانى خاتم الاوصیاء(صلى الله علیه وآله)» در امامت و تاریخ به زبان فارسى.

ـ تألیف «اقتصاد فطرى» در تبیین نظام اقتصادى اسلام به زبان فارسى.

ـ تحقیق مجلّدات دوم و سوم «فضائل الخمسه» در سیره به زبان عربى.

ـ ترجمه «تحریر الوسیله» امام خمینى(رحمه الله)۴جلد در فقه و احکام به زبان فارسى.

ـ تألیف «مع الدکتور ناصر القفارى» در نقد پایان نامه دکتراى ناصر القفارى از استادان دانشگاه محمدبن سعود در ریاض عربستان به زبان عربى.جلد ۱ و ۲

ـ تحقیق «مصباح الفقاهه» مرحوم آیت اللّه خویى(رحمه الله)در فقه استدلالى.

ـ تحقیق «مصباح الاصول» مرحوم آیت اللّه خویى(رحمه الله) در اصول فقه به زبان عربى.

– اشراف علمى «موسوعه الامام المهدى(علیه السلام)» در ۸ جلد به زبان عربى. شش جلد چاپ شده و دو جلد در شرف چاپ

ج. تألیفات و تحقیقات چاپ نشده:

ـ تألیف «تفسیر قرآن» حدود دو جزء اوّل قرآن.

ـ تألیف «کلام نور» در اخلاق.

ـ تألیف «مع الدکتور ناصر القفارى» جلد ۳ و ۴ به زبان عربى.

ـ تحقیق گسترده «رجال السنه» از مرحوم مظفّر به زبان عربى.

اجازات مراجع عظام

«حاج آقا اسلامى» به پشتوانه صلاحیتهاى علمى و فقهى و جلب اعتماد مراجع عظام، مفتخر به کسب «اجازه نقل حدیث، روایت، امور حسبیه و وجوهات شرعیه» از آنان گردیده است. صاحبان اجازه معظم له،عبارتند از:

آیت اللّه العظمى امام خمینى، آیت اللّه العظمى خوئى، آیت اللّه العظمى گلپایگانى، آیت اللّه العظمى اراکى، آیت اللّه بهجت، مقام معظم رهبرى حضرت آیت اللّه خامنه اى، آیت اللّه سید على سیستانى، آیت اللّه فاضل لنکرانى، آیت اللّه وحید خراسانى، آیت اللّه میرزا جواد تبریزى، آیت اللّه مکارم شیرازى، آیت اللّه صافى گلپایگانى، آیت اللّه سید موسى شبیرى زنجانى، آیت اللّه نورى همدانى و… .

اسلامى، مبارز انقلابى

آیت اللّه على اسلامى، «امام جمعه فعلى تاکستان» در ایّام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در حلقه ى درس استاد عارف و فرزانه اش، حضرت آیت اللّه موسوى شالى(قدس سره) بوده و در بیت او، سخنرانى هاى هشدار دهنده و آتشین و مبارزات آن مجاهد سفر کرده و نستوه را درک کرده است. «اسلامى» با اشارات معنادار استاد و با همکارى جوانان انقلابى آن روزگار، در برهم ریختن طاق نصرتهاى شاهانه و پخش اعلامیه و عکس حضرت امام خمینى(قدس سره)، نقش مؤثّر داشته و دو بار بازداشت و زندانى شده است. او به سال ۱۳۵۳ با کوله بارى از اندوخته هاى علمى و تجربه از استادان حوزه ها و گذشت روزگار، از «نجف» به «ایران» بازگشت و از سوى پیرفرزانه اش حضرت آیت اللّه شالى(رحمه الله)به همراه دوست دانشمندش جناب آیت اللّه حاج شیخ محمد قاضى زاده به تاکستان دعوت شدند. این دو یار صمیمى به تبلیغ و ترویج دین مى پرداختند و با تبلیغات دینى و همنوا با ضرب آهنگ انقلابى امام خمینى(رحمه الله) در برانگیختن احساسات عاشورایى مردم غیور تاکستان و شال و منطقه با هدف تحقّق نظام اسلامى سخت مى کوشیدند. در آن دوران وانفسا، تبلیغات شاه فرموده حزب رستاخیز از یک سو و طیف مارکسیستى در نشر اندیشه هاى الحادى و التقاطى از دیگر سو، آشکار و نهان موج مى زد و جاىِ جلسات دینى و قرآنى و تبیین دروس اعتقادى و اقتصادى و مقایسه ى مکتب اقتصادى اسلام با دیگر نظام هاى اقتصادى جهان در این منطقه خالى بود. در این برهه ى حسّاس تاریخى، حاج آقا «اسلامى» با ابرام و مدیریت دوراندیش خویش، جلسات علمى، دینى و قرآنى جوانان تاکستان و قزوین را در مناسبت هاى مختلف و شبهاى جمعه و شنبه و تابستانِ آن روزگار برگزار مى نمود و فضاهاى خالى پاسخ به موضوعات را هنرمندانه پر مى کرد و خدمتى بایسته به اسلام و مسلمین مى نمود. بدین سان، جلسات مذهبى به محوریت این روحانى پُرخوان و پُردان، پى درپى برگزار مى شد.

مبارزات فکرى «اسلامى»، احساسهاى خفته و حقیقتِ به ودیعت نهاده تاکستان و نسل جوانش را نیک بیدار مى ساخت. با حضور جوانان در جلسات «اسلامى» و برگزارى شبهاى بیاد ماندنى مراسم احیا، ذهنیّت جوانان و همه مردم این منطقه دگرگون و هیجانى شد و به تدریج افکار موذیانه الحادى و کمونیستى رنگ باخت و فرهنگ ابتذال و رستاخیزى پهلوى مآبانه بى رنگ گردید. هر قدر تبلیغات آگاهى بخش «اسلامى» گسترده تر مى شد، تهدیدها و مزاحمت هاى رژیم پهلوى بیشتر مى گردید. امّا نائره ى مبارزه علیه طاغوت شعلهورتر و عزم اسلامیان و «اسلامى» راسخ تر مى گشت و استدلال هاى رزین و سخنانِ وزین و آتشینِ آقاى «اسلامى»، جوانان را پرشورتر مى ساخت و اسلام و روحانیت را براى مردم، زیباتر به تصویر مى کشید و هر روز بیش از دیروز بر گرد وجود این مبارز صاحب معرفت جمع مى شدند. اسلامى با بینش وثیق و پایان بینى دقیق خود، مؤسسه اسلامى را در تاکستان، بنا نهاد که بعدها توسّط آیت اللّه موسوى شالى(رحمه الله) به حوزه علمیه تبدیل شد و توسعه یافت. تاکستانیان، طبق سنّت معمول مبالغى به عنوان حقّ تبلیغ به این روحانى ارزشى و مبارز اهدا مى کردند ولى او (اسلامى) نمى پذیرفت. این حرکت خدا محورانه «اسلامى» حلقه درس و تبلیغ او را گسترده تر مى ساخت و جوانان جویاى حقیقت را بیشتر جذب مى کرد و اهداف انقلاب اسلامى را نمود مى بخشید و زمینه ى ستیز با مظاهر فسق و فجور پهلوى مآبانه را تدارک مى دید.

در سال ۱۳۵۵ برخى از مراکز فساد تخریب شد و تنى چند از جوانان و حاج آقا اسلامى دوباره بازداشت شدند. برگزارى اعیاد شعبانیه از ولادت امام حسین(علیه السلام) تا نیمه شعبان آن سال شکوه خاصّى به تاکستان و شال بخشیده بود. جشن سوم شعبان در مسجد امیرالمؤمنین(علیه السلام) (صبّاغان سابق) با شکوهِ تمام برگزار مى شد. بچّه هاى کوچک با خواندن سرودهاى حماسى از مکتب و مؤسسه اسلامى، راهىِ این مجلس جشن مى شدند، که ناگاه محوطه مسجد و پیرامون آن به وسیله مأموران و ساواکیها، محاصره شد و حاج آقا اسلامى حین ورود به مسجد و پیش از سخنرانى دستگیر و بازداشت گردید. شیون بچّه هاى سرودخوان و پیرمردان دین مدار، برخاست و مجلس جشن ولادت امام حسین(علیه السلام) به هم خورد، لکن جشن هاى شعبانیّه در دیگر مساجد برپا گردید و در نیمه شعبان، طاق نصرتهاى زیبا و نمادین زده شده بود. مسجد حضرت «اباالفضل(علیه السلام)» و مسجد «صاحب الزّمان(عج)» و خیابان فردوسى و پاساژ فلکه ۱۷ شهریور، جشن ها برپا کردند که نوعى مبارزه نمادین با رژیم پهلوى تلقّى مى شد. مدار و محور این حرکت ها، «حاج آقا اسلامى» بود.

سال ۱۳۵۶ پیش از انتشار مقاله ى توهین آمیز روزنامه اطّلاعات علیه امام خمینى(قدس سره)تاکستان یک بار دیگر شاهد به آتش کشیده شدن مظاهر فساد و سینماى مبتذل شهر بود. مأموران به سائقه ى تمنّیات ملوکانه مطابق معمول به سراغ «حاج آقا اسلامى» مى رفتند و او را بازخواست مى کردند.

جلسات تابستانى که براى فرهنگیان شهر برگزار مى شد، از تیر هجمه ى مأموران در امان نبود. این بار نیز «اسلامى» دستگیر و تحویل ساواک گردید و سرهنگ انصارى معدوم، به او، هتک حرمت و جسارت کرد، امّا اراده مذهبى «اسلامى»، همچنان خلل ناپذیر مى نمود. پس از تظاهرات خونین ۱۹ دى شهر قم، اعلامیه هاى حضرت امام(رحمه الله) و مراجع عظام تقلید، توسّط حاج آقا اسلامى به تاکستان و منطقه آورده مى شد و در مسجد انقلاب (راه شهر) به وسیله برخى جوانان انقلابى قرائت مى گردید.

ماه رمضان سال ۱۳۵۷، آیت اللّه «اسلامى» در مسجد حجتى و مسجد انقلاب (راه شهر) منبر مى رفت. این دو مکان مذهبى به سنگر مبارزه علیه رژیم شاه تبدیل شده بود. کلام انقلابى و روشنگرانه حاج آقا اسلامى، خشم عاملان رژیم پهلوى را برافروخت. «پهلویان» در اندیشه از بین بردن این روحانى نستوه، برآمدند، امّا اراده ى الهى، قاصدانش را راند و حرکتشان را سترون ساخت. نیم شبى از شبهاى ماه رمضان، که از مسجد به خانه برمى گشت، ۸ نفر از عوامل و مأموران رژیم با یک دستگاه ماشین و دو دستگاه موتور سیکلت به قصد ربودن و از بین بردن حاج آقا اسلامى به منزلش هجوم بردند. همسر علویه حاج آقا اسلامى با فریاد و کمک خواستن از مردم، مانع ربوده شدن حاج آقا گردید و همسر فداکارش، این ذریّه رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، از هیبتِ واقعه، بیهوش بر زمین افتاد و براى چندمین بار رفتار پلید عوامل رژیم برملاتر مى شد.

گفتنى است که مردم غیور و وفادار براى دفاع از این سرباز امام زمان«عجل اللّه تعالى فرجه» پیرامون خانه اش در دل شب اجتماع کردند و پس از ساعتى پراکنده شدند. البته چندین نفر دوراندیشانه در خانه ماندند که پس از دو ساعت، عوامل چرکین رژیم حمله نمودند و خانه و ماشین او را به آتش کشیدند.

انقلاب همچنان پیش مى رفت و «حاج آقا اسلامى»، در سنگر مسجد و منبر، اعلامیه امام خمینى(قدس سره) را به مردم مى رساند و هر روز جمع بیشترى در صحنه هاى انقلاب و راهپیمایى ها حاضر مى شدند. بامداد ۱۷ شهریور «حاج آقا اسلامى» به وسیله مأموران حکومت نظامى قزوین در فلکه ۱۷ شهریور تاکستان دستگیر شد و در سلول انفرادى رژیم زندانى گشت.

مهر ماه همان سال با ابتکار «آیت اللّه موسوى شالى(رحمه الله)» راهپیمایى هاى مردمى به اجتماعات عظیم استانى تبدیل شده بود و هر روز در یکى از شهرها و بخش ها، اجتماع عظیم برپا مى گشت. این حرکات، شورآفرین بود و انقلابى. از «آوج» تا حدود ساوه و اشتهارد… از افشاریه تا دانسفهان، از شال و اسفرورین، تا «بوئین زهرا» و از تاکستان، تا «ضیاء آباد» و قزوین و… سراسر موج تظاهرات و اجتماعات مردمى بود. در تمام آنات و لحظات انقلاب، «حاج آقا اسلامى» چون بازویى پرتوان در کنار وجود «حاج آقا شالى(رحمه الله)» حضورى ستودنى داشت. در هسته ى تفکّر «اسلامى» فراست و طُمأنینه در سیر مراحل انقلابى موج مى زد و موجها مى انگیخت. روزى که نوبت برگزارى اجتماعات در ضیاء آباد بود، تنى چند از علماى قزوین که در راه پیوستن به راهپیمایان بودند، مورد ضرب و شتم مأموران رژیم واقع شدند و از دیگر سو، «شالیان» سلحشور در بیابانهاى ضیاء آباد به محاصره مأمورین مُسلّح درآمده بودند. وقتى این خبرها در امامزاده ضیاء آباد به اطّلاع «حاج آقا اسلامى» رسید، به همراه تنى چند از جوانان انقلابى تاکستان و فرمانده گروهان ژاندارمرى وقت تاکستان مرحوم آقاى طباطبایى به مقصد محاصره شدگان شتافتند و قضیّه را فیصله دادند.

صبح ۱۵ بهمن، روحانى آزاده، روانشاد حضرت حجه الاسلام والمسلمین «حاج آقا على اکبر ابوترابى» به همراه جمعى از برادران قزوینى نزد «آقاى اسلامى» آمدند و خبر دادند که ارتش براى کودتا از غرب به سوى تهران در حرکت است و از همدان عبور کرده است، چنانچه مانع عبور آنها نشویم و به تهران برسند، کودتا خواهند کرد! «حاج آقا اسلامى» بعد از شنیدن این خبرها با همکارى جوانان غیرتمند، مواد آتش زا و سلاح تهیّه کردند و به سوى جادّه ترانزیتى، که مسیر عبور ارتش بود، رهسپار شدند. به دستور مرحوم «حضرت آیت اللّه شالى» و همکارى مردم انقلابى منطقه با جوش دادن ده ها شاخه تیرآهن به پل رحیم آباد، جادّه ها را بستند و جوانان انقلابى با موتورسیکلت به سمت آوج رفتند و با ریختن سنگهاى کوهها در دو سوى جاده، راه ارتباطى را مسدود کردند و یگان رزمى شاه آباد غرب به فرماندهى سرگرد ضرغامى که با ۶۰ کامیون و تریلى حامل مهمات و تانک و سربازان بسیار را که عازم تهران بودند، زمین گیر کردند.«حاج آقا اسلامى» به دیدار ارتشیان رفتند و مردم روستاها، بخش ها و شهر تاکستان همچنان جاده را قُرق کرده بودند و انتظار مى کشیدند. در چنین اوضاعى، با غذاهاى محلى از ارتشیان پذیرایى نمودند و غائله را دفع کردند. «حاج آقا اسلامى» در طول ۷۲ ساعت که ارتش در محاصره مردم بود، چهار پنج ساعت بیشتر نخوابید، ساعت سه چهار بعد از ظهر ۱۷ بهمن، نخست «حاج آقا جلالى خمینى» و سپس «مرحوم حاج احمد آقا خمینى» فرزند امام راحل از ستاد استقبال با آقاى «اسلامى» تماس گرفتند، خدا قوّت گفتند و از وضع روحى ارتش زمین گیر شده پرسیدند. «حاج آقا اسلامى» اعلام نمود که ارتش مورد بحث آماده پیوستن به مردم است. ساعتى بعد حاج احمد آقا بار دیگر، تماس گرفت و فرمود: ارتشیان را در همدان تحویل حضرت آیت اللّه مدنى(۱) بدهید.

آیت الله اسلامى در آستانه ى پیروزى انقلاب

بعد از تحویل نیروهاى ارتش به آیت اللّه شهید مدنى(رحمه الله)، «حاج آقا اسلامى» فورى به تاکستان بازگشت و انتظامات و امنیّت تاکستان را با تشکیل «کمیته انقلاب اسلامى» و با همکارى بچّه هاى انقلاب به دست گرفت.

اسلامى، پس از پیروزى انقلاب اسلامى

«آیت اللّه اسلامى»، پس از پیروزى انقلاب، مدّتى کوتاه مسؤولیّت «کمیته انقلاب اسلامى» را بر عهده داشت ولى به عللى استعفا داد و براى تکمیل معلومات و ادامه تحصیل به شهر مقدّس قم بازگشت.

« آیت الله اسلامى» و مناظره با گروهکهاى الحادى در خوزستان

در استان خوزستان، گروهکها به طور جدّى در برابر انقلاب اسلامى قد علم کرده بودند. مسؤولین استان با شناختى که از صلاحیّت هاى علمى و عقیدتى «حاج آقا اسلامى»، داشتند، از او براى مناظره و تشکیل جلسات پرسش و ردّ شبهات الحادى دعوت کردند. پس از ورود به خوزستان شمارى از گروهکهاى الحادى و التقاطى، اندیشمند گرانمایه، «آقاى اسلامى» را به مناظره فرا خواندند. او با اطمینان به نفس و قاطعیّت تمام با انتشار بیانیه آمادگى خویش را براى مناظره اعلام نمود. آنان که هرگز انتظار چنین پاسخى را نداشتند، از انجام مناظره سر باز زدند و عقب نشینى کردند و تاب نیاوردند. بدین گونه چهره ى نفاقشان برملاتر شد. سرشکستگى بهره آنان و سرافرازى، نصیبِ امّت شهید پرور خوزستان گردید.